حاشیة الکفایه (کتاب)
کتاب «حاشية الكفاية» شرح و حاشیهای است از علامه طباطبایی (م، ۱۳۶۰ ش)، بر کتاب «کفایة الاصول» اثر گرانسنگ آخوند خراسانى. این كتاب از دو قسمت ادلّه لفظى و ادلّه عقلى تشكيل شده است.
نویسنده | سید محمدحسین طباطبایی |
موضوع | اصول فقه شیعه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | ۲ |
|
مؤلف
علامه سید محمدحسین طباطبایی (۱۲۸۱-۱۳۶۰ ش)، فقیه، عارف، فیلسوف و مفسر بزرگ شیعه معاصر، متولد تبریز بود.
وی پس از تحصیلات مقدماتی به نجف رفت و از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۴ ش، از اساتید بزرگ آنجا همچون سید علی آقا قاضی، آیتالله شیخ محمدحسین اصفهانى، میرزای نائینى، سید ابوالحسن اصفهانى و آیتالله حجّت کوهکمرى بهره گرفت. سپس به زادگاه خویش بازگشت و مدت ده سال در آنجا بود و در سال ۱۳۲۵ به قم رفت. او در آنجا شروع به تدریس دروس تفسیر قرآن و فلسفه نمود که در آن زمان چندان بدان اهمیت داده نمی شد و این کار او موجب رونق این دو در حوزه قم شد.
بسیاری از مدرسان بعدی فلسفه در حوزه علمیه قم شاگردان او بودند. تفسیر المیزان و دو کتاب درسی فلسفه با نام بدایة الحکمة و نهایة الحکمة از جمله آثار مهم او است.
محتوای کتاب
کتاب حاضر از دو قسمت تشکیل شده که قسمت اول حواشى بر جلد اول کفایةالاصول و تا صفحه ۱۷۴ است و قسمت دوم حواشى بر جلد دوم کفایه مىباشد. قسمت اول در ۲۳ جمادى الثانى سال ۱۳۶۷ قمرى به پایان رسیده و قسمت دوم در ۳ رجب سال ۱۳۶۸ قمرى در قم پایان یافته است.
در قسمت اول، حواشى بر مباحث موضوعات علوم، تعریف علم اصول، مبحث وضع، معانى حرفى، صحیح و اعم، مشتق، اوامر و نواهى، واجب تعبدى و توصلى، مقدمه واجب، واجب اصلى و تبعى، اجتماع امر و نهى، دلالت نهى بر فساد، بحث مفاهیم، عام و خاص و مطلق و مقید مطرح مىشود.
قسمت دوم شامل حواشى بر مباحث احکام قطع، علم اجمالى، مبحث ظن، حجیت ظواهر، حجیت خبر واحد اصالت برائت، اقل و اکثر ارتباطى، قاعده لاضرر، اصل استصحاب، قاعده تجاوز و فراغ، اصالت صحت، تعادل و تراجیح و اجتهاد و تقلید مىباشد.
ویژگیهاى کتاب
کتاب «حاشیة الکفایه» از شروحى است که به اصطلاح شرح بالقول (قال... أقول...) نامیده مىشود. البته مؤلف صرفا به شرح نظریات آخوند خراسانى بسنده نمىکند، بلکه در موارد زیادى به نقد و بررسى و مناقشه در نظریات ایشان مىپردازد.
از نکات مثبت کتاب، خلاصه مطرح کردن مباحث و مختصربودن کتاب است. مؤلف از تفصیل مطالب خوددارى نموده و خلاصه و نتیجه بحث را معمولاً مطرح مىنماید و از زیاده گویى پرهیز مىکند. این روش از عبارتهاى کتاب نیز مشخص است، مثل «لکن لاجدوى فی الإطناب فیها بعد عدم استقامة أصل المبحث، وللزائد على هذا المقدار محل آخر، قد قدمنا فی أول الکتاب ما یتعلق بالمقام فلا نطیل بالإعادة».
دو قسمت کتاب از نظر تعرض به نظریات بزرگان و علماى اصولى متفاوت مىباشد. در جلد اول از نظریات شیخ اعظم انصارى و صاحب فصول مباحثى نقل مىشود و مکررا به نظریات استادش شیخ محمدحسین اصفهانى متوفى ۱۳۶۱ هجرى قمرى متعرض مىشود و با عبارت «شیخنا العلامة» یا «شیخنا الأستاذ» مطالبى را نقل مىکند. همچنین از نظریات میرزای نائینى در موارد کمى با تعبیر «بعض الأساطین من مشایخنا» مطالبى را بیان مىکند.
امّا در جلد دوم از هیچکدام از این بزرگان نظریهاى دیده نمىشود و فقط از نظریات آخوند خراسانى در کفایه و چند مورد نیز از فوائد الأصول مطالبى آمده است.
از دیگر امتیازات کتاب، احاطه مؤلف به نظریات آخوند در کفایة الأصول و فوائد الأصول است که در مواردى نیز به تناقض در نظریات مطرح شده اشاره دارد، مثل «هذا یناقض ما سیذکره فی إطلاق اللفظ، ینبغی أن یقید بما سیذکره فی أواخر الفصل، هذا لا یلائم ما ذکره کراراً فی تضاعیف الکلام فی أخبار الاستصحاب». (ص ۲۹ و ۲۶۱)
از ویژگیهاى دیگر کتاب این که مؤلف در جلد اول در بسیارى موارد به نظریات استادش شیخ محمدحسین اصفهانى متعرض شده، به طورى که به نظر مىرسد قسمت عمدهاى از کتاب نظریات ایشان باشد.
نحوه طرح نظریات ایشان به چند گونه است: در مواردى صرفا به بیان نظریات استادش پرداخته است، مثل «و من هنا یظهر ما أفاده شیخنا المحقق الأستاذ فی الحاشیة، ذکر شیخنا الأستاذ فی الحاشیة ما ملخصه...». و در بعضى موارد به توجیه نظریات استادش مىپردازد، مثل: «إلى هذا یمکن أن ینزل ما ذکره شیخنا الأستاد أعلى اللّه مقامه». در بعضى موارد نیز نظریات استادش را رد مىکند، مثل: «و إن کان صحیحاً بوجه على ما سیجیء و لکن یرد علیه، هذا محصل ما افاده (و فیه) أوّلا...». (ص ۴۱ و ۶۵)
نظریات جدید و نوآوریها
مؤلف تمایز علوم را به اهداف آنان مىداند، اگر چه ممکن است گاهى عقل وجود جامعى به عنوان موضوع علم را در بین مسائل آن علم قبول کند.
در بحث وضع، وضع غالب الفاظ را وضع تعینى مىداند و نامهاى شخصى افراد را استثناء دانسته و وضع آنها را تعینى مىداند. (ص ۱۹ کتاب)
در مورد مجاز اینگونه مىگوید: «و من هنا یظهر أن المجاز یدور مدار علاقة واحدة و هو الاتحاد الادعائی بین المعنى الحقیقى و المعنى المجازى».
یکى از مباحث مفیدى که در کتاب مطرح شده بحث مشتق است که مؤلف به نقل سه نظریه محقق دوانى، محقق شریف و مشهور اصولىها مىپردازد، سپس نظریه استادش محقق اصفهانى را مطرح کرده و رد مىکند. پس از آن با این مقدمه که «إنّ الحکیم بما هو حکیم لاشغل له بمفاهیم الألفاظ الموضوعة من حیث هی کذلک بل بحثه إنما یتعلّق بالحقائق النفس الأمریة...» بحث را آغاز مىکند و در نهایت نتیجه مىگیرد که «فالعرض من هذه الحیثیة النفس الأمریة من مراتب وجود الموضوع و إذ کان المتحیث بالحیثیتین واحداً فهناک أمر واحد له اعتباران».
از دیگر نکات اینکه مؤلف به تفاوت روش عقلاء و مباحث دقیق علمى توجه مىدهد مثل: «لایخفى أن الغرض المتعارف عندالعقلا یخالف الغایة الحقیقیة التی یثبتها البرهان الحکمی عند کل حادث وجودی و یحکم باستحالة تخلفها عن ذی الغایة».
مؤلف در عین تأیید این مطلب که احکام چون در ظرف اعتبار واقع شده است هم سنخ با احکام عقلا مىباشد، در این که احکام بر اساس مصالح و مفاسد، قبیح یا حسن مىشود اینطور مىگوید: «إنما الفرق بین القسمین أن مصالح التکالیف العقلائیة یرجع نفعها إلى جاعلها بخلاف المصالح التی فی الأحکام الإلهیة فمنافعها راجعة إلى المکلفین».
تفکیک بین مباحث علم اصول و مباحث دقیق فلسفى محض از مواردى است که مؤلف به آن تصریح دارد مثل: «أما حدیث أصالة الوجود و الماهیة فلا یبتنى علیها أمثال هذه المباحث الاعتباریة فإن الاعتباری اعتباری على کلا القولین لایجری علیه آثاره جرى آثار الحقائق علیها...».
از مباحث دیگرى که علامه به صورت مفصل در کتاب آوردهاند قاعده تجاوز، أصالة الصحة و تعادل و تراجیح است.
منابع
- نرم افزار اصول فقه، مرکز نور.
متن کتاب
|